زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
بازدلشــوره ای افـتـاده به جانم چه کنم تنـدتـر می زند آخــر ضربــانم چه کنم پسرم رفته و چندیست از او بی خبرم باز هم بی خبــری برده امـانم چه کنم آه یـا رادَّ یــوسـف؛ پـســرم بــرگــردد چه کنم حال که یعـقـوب زمانم چه کنم همه تــرسم از این است صدایــم بزند دیـر خود رابه کنارش برسـانم چه کنم گرگهـا دور و بر یوسف من ریخـته اند پــدری پیــرم و افتاده جـوانــم چه کنم به زمین خورده انار من و صد دانه شده جمع بــاید کــنم او را و نــدانم چه کنم جگــر سوخته ام را ز حــرم پوشـاندم مانــده ام زار که با قــدّ کمـانم چـه کنم |